یاسینیاسین، تا این لحظه: 3 سال و 24 روز سن داره
مامان فائزهمامان فائزه، تا این لحظه: 30 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

میم مثل دنیای خاطراتم

پدر آواییست که تا ابد در آرزوی بازگو کردنش خواهم ماند...

1400/3/17 16:10
نویسنده : مامان فائزه
195 بازدید
اشتراک گذاری

پدر آواییست که تا ابد در آرزوی بازگو کردنش خواهم ماند...
بماند که دیگر ندارمت...
بماند که هنوز دلم برایت تنگ است...
بماند که تکه ای از تو در من مانده...
بماند که شبها بیقرارت می شوم...
بماند که نیستی تا آرامم کنی..
بماند که نمیتوانم از ذهنم بیرونت کنم..
همه ی اینها بماند در دلم..
تو فقط به خوابم بیا،
همین کافیست...

پسندها (8)

نظرات (7)

مامان امیرعلی و سجاد و محمدمامان امیرعلی و سجاد و محمد
17 خرداد 00 22:14
ان شاءالله خدا بهت صبر یده عزیزم😭😭😭
مامان نعیمه و بابا ابوالفضلمامان نعیمه و بابا ابوالفضل
17 خرداد 00 22:15
داغ عمو خیلی سنگینه انشالله خدا عمو رو رحمت کنه و به شما و همه بازمادگان صبر عطا بکنه
مامان زهرهمامان زهره
17 خرداد 00 22:16
آنقدر حسرت دیدار تو دارم که نگو.کاش لااقل به خوابمون بیاین دایی جانم😭
مامان مرضیهمامان مرضیه
17 خرداد 00 22:17
پدرم
مامان فاطمهمامان فاطمه
17 خرداد 00 22:18
کاش به خوابمون بیان، کاش لااقل بشه تو خواب بازم بغلشون کنیم و آرامش بگیریم😢
مامان نرگسمامان نرگس
25 تیر 00 10:49
آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو... تو کجایی پدرم...؟! آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو... بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا حالا... آنقَدَر بوسه به تصویر تو دادم که نگو... جانِ من حرف بزن! امر بفرما پدرم. آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو... کوچه پس کوچه ی این شهر پر از تنهاییست آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو... پدر ای یاد تو آرامش من...! امشب از کوچه ی دلتنگیِ من میگُذری؟! جانِ من زود بیا بغلم کن پدرم...! آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو... به خدا دلتنگم! رو به رویم بِنِشینی کافیست همه دنیا به کنار... گرچه از دور ولی، من تو را میبوسم آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو. .. به سلامتی همه پدرها و شادی باباهای سفر كرده
فاطمه نظامفاطمه نظام
30 مرداد 00 11:01
ان شاءالله خدا بهت صبر یده عزیزم😭😭😭