تو نیستی خونه خالیه قلب ما خالیه
به تو فکر میکنم و آروم میشم.
دلم میخواد برات نامه بنویسم بدم فرشتهها برات بیارن.
دوست دارم برای تو بنویسم و با تو حرف بزنم تا شاید دلتنگی هام کم بشه. صدای تو رو میخوام تا آروم بشم.
میخوام از من چیزی بخوای تا بگم: چشم! میخوام سراغم رو بگیری.اما نمی گیری. باورم نمی شه که دیگه نتونم صداتو بشنوم.
یوقتایی با ترس از جا می پرم و بهانتو میگیرم.
به اتاق خالی تو میرم.روی صندلی نمازت خاک نشسته.و من به اندازه هر ذره گرد و غبار هزار هزار بار غصه میخورم.
دلم میخواد اینجا بودی و برام حرف می زدی.از خاطره های قشنگت می گفتی.
اما افسوس و صد افسوس که دیگه نیستی
دیگه نیستی که واسمون خاطره بگی،نیستی تا باغچه ها رو آب بدی
نیستی تا درو به روی ما باز کنی و ساکت و آروم یه گوشه بشینی و بازی بچهها رو نگاه کنی.
تو نیستی
خونه خالیه
قلب ما خالیه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی